سیاهی روبرومون بود ، دیگه چیزی نمیدیدیم تموم راهو جون کندم ، تموم راهو ترسیدم چراغ جادمون ماهه ، منم با ماه همراهم نمیدونم کجا میرم ، ولی با راه همراهم یه وقتایی یه جاهایی آدم چیزی نمیدونه یکی راهو یکی چاهه دوراهی روبرومونه یه وقتی راضی از اینی که میبینی خطر کردی همیشه قصه رفتن نیست یه جایی خوبه...